View largerThick dust clouds block our night-time view of the Milky Way, creating what is sometimes called the Dark Rift. The fact that -- from the viewpoint of Earth -- the sun aligns with these clouds, or the galactic center, near the winter solstice is no cause for concern. Credit: A. Fujii
One of the most bizarre theories about 2012 has built up with very little attention to facts. This idea holds that a cosmic alignment of the sun, Earth, the center of our galaxy -- or perhaps the galaxy's thick dust clouds -- on the winter solstice could for some unknown reason lead to destruction. Such alignments can occur but these are a regular occurrence and can cause no harm (and, indeed, will not even be at its closest alignment during the 2012 solstice.)
The details are as follows: Viewed far from city lights, a glowing path called the Milky Way can be seen arching across the starry sky. This path is formed from the light of millions of stars we cannot see individually. It coincides with the mid plane of our galaxy, which is why our galaxy is also named the Milky Way.
Thick dust clouds also populate the galaxy. And while infrared telescopes can see them clearly, our eyes detect these dark clouds only as irregular patches where they dim or block the Milky Way's faint glow. The most prominent dark lane stretches from the constellations Cygnus to Sagittarius and is often called the Great Rift, sometimes the Dark Rift.
Another impressive feature of our galaxy lies unseen in Sagittarius: the galactic center, about 28,000 light-years away, which hosts a black hole weighing some four million times the sun's mass.
The claim for 2012 links these two pieces of astronomical fact with a third -- the position of the sun near the galactic center on Dec. 21, the winter solstice for the Northern Hemisphere -- to produce something that makes no astronomical sense at all.
As Earth makes its way around the sun, the sun appears to move against the background stars, which is why the visible constellations slowly change with the seasons. On Dec. 21, 2012, the sun will pass about 6.6 degrees north of the galactic center -- that's a distance that looks to the eye to be about 13 times the full moon's apparent size -- and it's actually closer a couple of days earlier. There are different claims about why this bodes us ill, but they boil down to the coincidence of the solstice with the sun entering the Dark Rift somehow portending disaster or the mistaken notion that the sun and Earth becoming aligned with the black hole in the galactic center allows some kind of massive gravitational pull on Earth.
The first strike against this theory is that the solstice itself does not correlate to any movements of the stars or anything in the universe beyond Earth. It just happens to be the day that Earth's North Pole is tipped farthest from the sun.
Second, Earth is not within range of strong gravitational effects from the black hole at the center of the galaxy since gravitational effects decrease exponentially the farther away one gets. Earth is 93 million miles from the sun and 165 quadrillion miles from the Milky Way's black hole. The sun and the moon (a smaller mass, but much closer) are by far the most dominant gravitational forces on Earth. Throughout the course of the year, our distance from the Milky Way's black hole changes by about one part in 900 million – not nearly enough to cause a real change in gravity's pull. Moreover, we're actually nearest to the galactic center in the summer, not at the winter solstice.
Third, the sun appears to enter the part of the sky occupied by the Dark Rift every year at the same time, and its arrival there in Dec. 2012 portends precisely nothing.
Enjoy the solstice, by all means, and don't let the Dark Rift, alignments, solar flares, magnetic field reversals, potential impacts or alleged Maya end-of-the-world predictions get in the way.
Francis Reddy
NASA's Goddard Space Flight Center, Greenbelt, MD
فیزیک (به زبان یونانی φύσις، طبیعت و φυσικῆ، دانش طبیعت) علم مطالعهٔ خواص طبیعت است.این علم را عموما علم ماده(Matter)و حرکت و رفتار آن در فضا و زمان با در نظر گرفتن مفاهیمی همچون انرژی، اندازه حرکت، نیرو و بسیاری از عوامل دیگر می دانند که این ماده(Matter)می تواند از ذرات زیر اتمی گرفته تا کهکشان ها و اجرام بسیار بزرگ آسمانی باشد. این علم از مفاهیمی مانند انرژی، نیرو، جرم ، بار الکتریکی،جریان الکتریکی،میدان الکتریکی ،الکترومغناطیس، فضا، زمان، اتم، نورشناسی استفاده میکند. اگر بطور وسیع تر سخن بگوییم، هدف اصلی علم فیزیک بررسی و تحلیل طبیعت است و همواره این علم در پی آن است که رفتار طبیعت را در شرایط گوناگون درک و پیش بینی کند.
فیزیک یکی از قدیمی ترین رشتههای دانشگاهی است و شاید قدیمی ترین مبحث آن را بتوان نجوم و اخترشناسی نامید. مدارکی وجود دارد که نشان می دهد هزاران سال پیش از میلاد مسیح، اقوامی همچون سامری ها و همچنین اقوامی در مصر باستان و اطراف ایندوس، تحقیقات و درک اندکی از حرکت خورشید ، ماه و ستارگان داشته اند. [۱]
محتویات[نهفتن] |
از دوران باستان، انسانها سعی میکردند که رفتار طبیعت را درک و پیش بینی کنند. در ابتدا این گونه پرسش ها در مورد طبیعت و رفتار آن، در قلمرو فلسفه دسته بندی می شد. به همین دلیل است که در نوشته های فیلسوفان باستان همچون ارسطو ،افلاطون و بطلمیوس و ... نوشته های بسیاری در مورد رفتارهای طبیعت، مخصوصا حرکت ستارگان و خورشید می بینیم. در بعضی از این نوشته ها، مواردی وجود داشت که بررسی پدیده های آسمانی را با افسانه ها و اعتقادات مردمان آن دوره از تاریخ، آمیخته می کرد و علی رغم پیش بینی های درست، نمی توانست باعث متقاعد شدن آیندگان شود.البته در این دوران فیلسوفانی همچون تالس هم بودند که تمامی تلاش خود را برای دور ماندن از دلایل ماورالطبیعه می کردند. به خاطر همین تلاش ها در بسیاری از منابع تاریخی به تالس لقب نخستین چهرهٔ علم را داده اند. یکی کارهای مهم وی در حوزه ستاره شناسی، پیش بینی خورشیدگرفتگی در سال 585 قبل از میلاد مسیح است.
از همین دوره بود که شاخه ای از فلسفه جدا شد که نام آن را فلسفه طبیعی نهادند و سالیان طولانی ادامه یافت. تا حدودا در قرن هفدهم میلادی که دوباره با حضور چهره های بزرگ و برجسته ای همچون آیزاک نیوتن و گوتفرید لایبنیتس می رفت که دوباره تحولی عظیم در علم و نحوه نگرش به آن مخصوصا در ریاضیات و فیزیک ایجاد شود. با چاپ شدن کتاب نیوتن در سال 1687 با نام
THE PRINCIPIA- Mathematical Principles of Natural Philosophy (همانطور که پیداست همچنان از عبارت فلسفه طبیعی در عنوان آن استفاده شده) تقریبا این نوع نگرش به فیزیک و ریاضیات به پایان راه خود رسید و نیوتن و همکاران وی در قرن هفدهم میلادی، نحوه نگرشی نو به طبیعت را بنیان گذاری کردند که امروزه به فیزیک کلاسیک معروف است.البته ذکر این نکته الزامی است که این جنبش، قبل از قرن هفدهم، با تلاش دانشمندانی چون گالیلئو گالیله، نیکلاس کوپرنیک و یوهان کپلر آغاز شده بود و در زمان نیوتن به اوج خود رسید.
پس از قرن هفدهم، فیزیک و ریاضیات با سرعت قابل توجهی توسعه یافتند و دانشمندان زیادی در شاخه های مختلف این دو علم، توانستند پاسخ بسیاری از پرسش های خود را بیابند. این روند تا قرن نوزدهم ادامه داشت. جامعه فیزیکدانان در قرن نوزدهم، عموما گمان می کردند که با کشفیات جیمز کلرک ماکسول در حوزه الکترومغناطیس و معادله بندی چگونگی ایجاد شدن میدان الکتریکی و مغناطیسی، توسط بارها و جریان های الکتریکی، فیزیک به نقطه تکامل خود رسیده و دیگر هیچ پدیده طبیعی وجود ندارد که نتوانند آن را توجیه و پیش بینی کنند. اما در اواخر قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم بود که پدیده هایی توسط برخی از فیزیک دانان مشاهده شد که با علم فیزیک آن زمان قابل توضیح نبود و یا اگر توضیحی ارائه می شد، در آن تناقض هایی وجود داشت. در این زمان بود که فیزیک دانان تقریبا به دو دسته تقسیم شدند.دسته ای سردمدار پایه گذاری فیزیکی جدید که در آن اشکالات و کاستی های فیزیک کلاسیک جبران شده باشد، بودند و دسته ای سر سختانه در مقابل هر گونه تغییر مقاومت می کردند و می کوشیدند که پدیده های جدید را با همان فیزیک کلاسیک ( یا نیوتنی ) توضیح دهند. سر انجام ماکس پلانک بر پایه تلاش های دانشمندان قبل خود همچون رابرت هوک، کریستیان هویگنس ، توماس یانگ و لئونارد اویلر توانست نظریه مکانیک کوانتومی را ارائه دهد و همین طور آلبرت اینشتین توانست نظریه نسبیت را ارائه و با موفقیت از آن دفاع کند. در همین سال ها بود که فیزیک دانان پذیرفتند، با وجود اینکه فیزیک کلاسیک در حوزه مورد بحث خود ( که عموما پدیده هایی آزمایش پذیر بودند )خالی از هرگونه خطا است، امــــا نیاز به ایجاد شاخه ای جدید در علم فیزیک با نام فیزیک نوین است. پس از آلبرت اینشتین، تئوری مکانیک کوانتومی و همچنین فیزیک اتمی با تلاش دانشمندان بزرگی چون ورنر کارل هایزنبرگ، اروین شرودینگر، ولفگانگ پائولی و پل دیراک هر روز کامل تر شد و این تکامل روز افزون علم فیزیک، تا به امروز در ده ها گرایش و شاخه ادامه دارد.
در علم فیزیک، ما با سامانه های بسیار متفاوتی سرو کار داریم، اما نظریه های اصلی که در هسته علم فیزیک قرار دارند، توسط همه فیزیک دانان مورد استفاده قرار می گیرند. در فیزیک کلاسیک، ما با نظریه هایی سروکار داریم که حرکت اشیا که ابعاد و سرعت هایی که قابل تصور و عموما آزمایش پذیرند را، پیش بینی و تحلیل می کنند. زمانی که صحبت از ابعاد قابل تصور برای عموم مردم می شود، منظور از ابعادی فرا اتمی و فرا ملکولی شروع می شود و تا ابعاد سیارات را در بر می گیردو سرعت قابل تصور، عموما سرعتی کمتر از سرعت نور است. اما هنگامی که سیستم های مورد بررسی ما، ابعادی فراتر از حد تصور ما به خود می گیرند، مثل منظومه ها، کهکشان ها و دیگر سیستم های عظیم ستاره ای و آسمانی و یا ابعادی بسیار کوچک، مثل ابعادی زیر اتمی و حتی کوچکتر، فیزیک و مکانیک کلاسیک از خود ضعف نشان می دهد و دیگر قدرت پیش بینی و درک صحیح واقعیات را ندارد. به همین دلیل تئوری هایی که اینگونه سیستم ها را تحلیل می کنند، در حوزه فیزیک جدید صورت بندی می شود.
البته کاملا بدیهی است، این تعاریفی که در اینجا ارائه می شود کاملا شکلی عمومی دارند و در علم فیزیک، مرز واضحی میان فیزیک کلاسیک و فیزیک جدید به هیج وجه وجود ندارد. به صورتی که برخی از فیزیک دانان، فیزیک جدید را شکل تکامل یافته و تصحیح شده فیزیک کلاسیک می دانند، اما برخی از فیزیک دانان که مهمترین آنها ورنر کارل هایزنبرگ بوده است،همان طور که در کتاب خود جــــز و کـــل می گوید، فیزیک کلاسیک یک معقوله کاملا جدا، فرمول بندی شده، بدون ایراد و کامل است امــا در حوزه سیستم های مورد بررسی خودش و نمی توان فیزیک جدید را شکل تکامل یافته فیزیک کلاسیک دانست.
هدف اصلی علم فیزیک توصیف تمام پدیدههای طبیعی قابل مشاهده و غیر قابل مشاهده برای بشر، توسط مدلهای ریاضی (به اصطلاح کمی کردن طبیعت)است. تا قبل از قرن بیستم، با دسته بندی پدیدههای قابل مشاهده تا آن روز، فرض بر این بود که طبیعت از ذرات مادی تشکیل شدهاست و تمام پدیدهها به واسطهٔ دو نوع برهمکنش بین ذرات (برهمکنشهای گرانشی و الکترومغناطیسی) رخ میدهند. برای توصیف این پدیدهها نظریههای زیر به تدریج شکل گرفته و تکامل یافتند:
به مجموع این نظریهها فیزیک کلاسیک گفته میشود.
در ابتدای قرن بیستم پدیدههایی مشاهده شدند که توسط این نظریهها قابل توصیف نبودند. بعد از پیشرفتهای بسیار بنیادین در ربع اول قرن بیستم، نظریههای فیزیکی با نظریههای کاملتری که این پدیدهها را نیز توصیف میکردند جایگزین گشتند. مهمترین تغییر، تشکیل دو دینامیک متفاوت برای اجسام کوچک و اجسام بزرگ است. چون دینامیک اجسام بزرگ از لحاظ ساختاری و مفاهیم به دینامیک قبلی نزدیکی زیادی دارد( بر خلاف دینامیک اجسام ریز که ساختاری کاملاً متفاوت دارد) نظریهها به دو دسته دینامیک کلاسیک اصلاح شده(با شالوده مکانیک نیوتنی) و کوانتمی تقسیم شدند.
نظریههای دیگری درفیزیک مدرن به تدریج شکل گرفتن که عبارت اند از:
همشهری سرنخ نوشت:
پزشکان تمام سعیشان را کردند. تیمی متخصص مسوول شد تا بیماری را شناسایی و ریشهکن کند. اما انگار ویروس این بیماری آنقدر قوی بود که حتی دامن خود متخصصان و پزشکان را هم گرفت.در هفتهای که گذشت دو نفر بیمار در بیمارستان امام رضا مشهد به خاطر مبتلا شدن به ویروس تب کریمه جانشان را از دست دادند و چندین نفر دیگر هم به دلیل مشکوک بودن به این بیماری در همان بیمارستان بستری شدند. در این میان پزشکی جوان نیز به خاطر درمان بیمارش به این ویروس مرگبار مبتلا شد و در عرض چند ساعت جان خود را از دست داد. در حالی که این روزها مدیران بیمارستان امام رضا تمام تلاششان را میکنند تا قربانی دیگری به قربانیان این ویروس مرگبار اضافه نشود اما هنوز افرادی مشکوک به این بیماری بین مرگ و زندگی امید را چنگ میزنند.
اولین بیماری که به بیمارستان امام رضا مراجعه کرد و بیماریاش تب کریمه تشخیص داده شد فردی بود که در کشتارگاه کار میکرد. او حالش آنقدر بد بود که بعد از انتقال به بیمارستان، به بخش مراقبتهای ویژه انتقال یافت اما تلاش پزشکان برای نجات جانش فایدهای نداشت و او جانش را از دست داد.
پزشک معالج این مرد، جوانی به اسم امیر کیخسروی بود. او که با این بیمار در ارتباط بود به ویروس تب کریمه، مبتلا و خودش هم در بیمارستان بستری شد. 21 اردیبهشت ماه بود که دکتر کیخسروی که هنگام کمک به بیمار مبتلا به تب کریمه خودش هم به این بیماری مبتلا شده بود در بیمارستان امام رضا (ع) بستری شد.
دکتر محمود شبستری، رئیس دانشگاه علوم پشکی مشهد و معاونان او در طول مدت بستری شدن دکتر کیخسروی به عیادت او رفتند و پیگیری لازم را برای مداوای سریعتر این پزشک جوان انجام دادند. ولی به دلیل شدت بیماری، او نتوانست مقابل ویروس کشنده دوام بیاورد و مغلوب مرگ شد. پزشک فداکار که 26 سال بیشتر نداشت دومین قربانیای بود که جانش را به ویروس تب کریمه باخت.
روز شنبه 23 اردیبهشت ماه، وی طی مراسمی در حرم امام رضا به خاک سپرده شد. دکتر فرهود استاد پیشکسوت دانشگاه علوم پزشکی مشهد در این مراسم ضمن ابراز همدردی با خانواده پزشک جوان گفت: «او به خاطر درمان بیمارش به این درد مبتلا شد. امیر رسالتش را انجام داد. باید از او و خانوادهاش تشکر کنم و بگویم امیر همیشه کنار ماست.»
برادر این پزشک جوان نیز گفت: «من هم پزشک هستم و شاید این مشکل برای من هم پیش بیاید. اما برادرم جوان بود. داغ برادر جوان دیدن سخت است. این بیماری در طول چند ساعت او را به کام مرگ برد. زجر کشید و نتوانست مقابل این بیماری بایستد. تب کریمه آنقدر بدن او را ضعیف کرده بود که ناگهان ما را تنها گذاشت و رفت. خانواده من به خاطر از دست دادن امیر داغدار هستند اما زمانی که با خودمان میگوییم امیر به خاطر رسالتش تسلیم مرگ شد دلمان کمی آن هم فقط کمی آرام میگیرد. نفهمیدم برادرم چطور آنقدر زود به این درد مبتلا شد ولی میدانم امروز امیر بین ماست.
قرنطینه
پس از مرگ دکتر کیخسروی چندین نفر از پزشکان و کارمندان بیمارستان نیز به دلیل مشکوک بودن به ویروس تب کریمه در بیمارستان بستری شدند. بخشی از بیمارستان به صورت قرنطینه در آمد و تمامی افرادی که مشکوک به ابتلا به این ویروس بودند، در آنجا بستری شدند تا از این طریق از تکرار حادثه مرگبار جلوگیری شود. در چنین شرایطی، شایعههای مختلفی در خصوص مبتلا شدن برخی از پرسنل بیمارستان به ویروس تب کریمه در شهر مشهد منتشر شد تا جایی که برخی حتی مدعی شدند که این ویروس بیشتر از 2 نفر را قربانی کرده و بیماران زیادی که مبتلا به این ویروس شدهاند در بیمارستانها بستری هستند شایعهها درباره قربانیان این ویروس کشنده حتی به اینترنت و شبکههای اجتماعی هم راه یافت. با افزایش این شایعهها، تصمیم گرفتیم برای پی بردن به این ماجرا و اینکه ویروس تب کریمه چند نفر را آلوده کرده است با رئیس دانشکده علوم پزشکی مشهد گفتوگو کنیم.
این ویروس کشنده است
رئیس دانشکده علوم پزشکی مشهد در توضیح عملکرد ویروس میگوید: «باید قبول کرد این بیماری سختی است. ویروسش کشنده است اما علم پزشکی میتواند آن را مهار کند. به نظر من اولین حرفها درباره تب کریمه باید درباره علائم و پیشگیریاش باشد. این بیماری علائمی دارد که دورهای است. دوره کمون که در آن، طول مدت نهفتگی بیماری بستگی به راه ورود ویروس دارد. این دوره در شرایط مختلف متفاوت است. اگر به دنبال گزش کنه این بیماری به انسان سرایت کند، یک تا سه روز حداکثر چهار روز مدت نهفتگی آن است. این دوره در خصوص تماس با بافت یا خون آلوده 5 تا 6 روز است و حداکثر از 13 روز تجاوز نمیکند. اما دوره دوم، دوره مقدماتی است. یعنی زمانی که بیماری در فرد ظاهر و نمایان میشود. در این دوران بیمار دچار سردرد شدید، تب، لرز، درد عضلانی، خصوصا در ناحیه پشت و پاها، گیجی، درد و سفتی گردنی، درد و قرمزی چشم، ترس از نور و علائم مشابه میشود. ممکن است حالت تهوع، استفراغ یا گلودرد هم داشته باشد و گاه با اسهال و در منتشر شکمی همراه است. معمولا 3 تا 16 روز طول میکشد پس از چند روز بیمار ممکن است عدم تعادل و حالت گیجی یا تهاجمی پیدا کند سپس بیقراری جای خود را با خوابآلودگی، افسردگی و سستی میدهد. تغییرات قلبی عروقی در این بیماری شامل کاهش جریان خون و کاهش فشار خون است.
همه اینها دوره مقدماتی بیماری است و مرحله بعدی، مرحله خونریزی است این مرحله 3 تا 5 روز پس از شروع بیماری پیدا میشود و چهار روز طول میکشد. خونریزی در مخاطها و به خصوص در قسمت بالای بدن و در طول خط زیر بغلی دیده میشود حتی ممکن است خونریزی در دهان و گوشها هم مشاهده شود. دکتر سعید، معاون درمان دانگشاه علوم پزشکی مشهد نیز این بیماری را سخت میداند و بر این باور است که اگر بیمار شانس بیاورد به مرحله نقاهت میرسد: «مرحله نقاهت با کمرنگ شدن ضایعات پوستی شروع میشود. گاهی موها به طور کامل میریزد که تا چند ماه بعد زیر نظر پزشک به حالت اولیه برمیگردد. او با تاکید بر اینکه بیان نحوه پیشگیری، فعلا مهمترین مساله است که رسانهها باید به آن بپردازند میگوید: «گفتن درباره قربانیان این بیماری مهم است. اما باید مردم بدانند چگونه مبتلا نشوند. مطمئناً دکتر کیخسروی هم اگر در بین ما بود همین را میگفت. باید پیشگیری را جدی گرفت. افراد از مصرف گوشت دامی که به طور غیربهداشتی ذبح و عرضه شده است باید خودداری کنند. هنگام تماس با گوشت و خون مشکوک حتما دستکش بپوشند. باید بدانیم که با توجه به حساسیت ویروس نسبت به حرارت و از بین رفتن ظرف 15 دقیقه در حرارت 85 درجه سانتیگراد، در صورتی که فرآوردهای دامی به خوبی با حرارت پخته شود خطر انتقال بیماری متصور نیست. اینها مواردی است که باید مردم رعایت کنند تا به این بیماری مبتلا نشوند.
فقط 2 قربانی
باوجود شایعاتی که در خصوص آمار قربانیان این بیماری منتشر شده، مسئول روابط عمومی بیمارستان امام رضا از مرگ فقط 2 نفر بر اثر انتقال این ویروس در بیمارستان خبر میدهد و میگوید «حال دیگر بیمارانی که مشکوک به تب کریمه بودند و در بیمارستان بستری شدند خوب است و آنها به زودی از بیمارستان مرخص خواهند شد.»
ویروس وارداتی
اما درباره اینکه ویروس تب کریمه از کجا آمده و چطور وارد کشور شده، روابط عمومی سازمان نظام پزشکی توضیح میدهد: «این بیماری در بیش از 30 کشور جهان و در سه قاره آفریقا، آسیا و شرق اروپا دیده شده. براساس مستندات تاریخی، سابقه این بیماری به 10 قرن پیش میرسد. تب کریمه در سال 1945 در شبه جزیره کریمه در اروپا دیده شد اما از طریق ناقل که بیشتر کنه و دام بودند به دیگر قارهها راه پیدا کرد. بیماری تب کریمه در ایران، برای اولین بار در سال 1370 دیده شد. ویروس این بیماری در گوسفندی که از تهران به مسکو فرستاده شده بود دیده شد. در سال 1378 نیز این بیماری در پی ابتلای یک زوج در شهرکرد، گزارش شد. همچنین در سال 1389 هم این بیماری در شهر مشهد بروز کرد در سال 1378 بیماری تب کریمه در استان شهرکرد جان یک پزشک زن را گرفت. در آن زمان یک دامدار بختیاری به بیمارستانی در شهر کرد مراجعه میکند. هنگام گرفتن شرح حال مریض، بدن پزشک معالجه به تهوع خونی بیمار آغشته میشود. این پزشک به همراه همسرش که او نیز پزشک بود در دام این ویروس میافتند و پزشک زن جان خود را از دست میدهد. این مرگ اولین گزارش رسمی بیماری تب کریمه کنگو در ایران بود. مرگی که در آن زمان کلی سروصدا به راه انداخت
مشاهده تصویر سایز کامل | مبانی فیزیک هسته ای | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
قیمت پشت جلد: استعلام بهاء | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
پرسیدن یک سوال درباره این کتاب | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
علی رغم اینکه کتابی با این قدمت هنوز یک سال از چاپ چهارم آن نگذشته است ، نایاب شده و به چاپ پنجم رسیده است، آن است که مولف کتاب از نبوغ ویژه ای در انتخاب مطالب درسی برخوردار بوده که تا به امروز کتابش در دوره کارشناسی قابل تدریس می باشد و دانشجویان کارشناسی ارشد نیز از آن استفاده میکنند... دانلود
| ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
|