پندار pen dar

این وبلاگ شامل مطالب علمی وفرهنگی و تفریحی میباشد

پندار pen dar

این وبلاگ شامل مطالب علمی وفرهنگی و تفریحی میباشد

زمین سه روز در تاریکی مطلق فرو می رود...

 

زمین سه روز در تاریکی مطلق فرو می رود...

سازمان فضایی ناسا پیش بینی کرده است که در 23-25 دسامبر 2012(سوم تا پنجم دی 91) و در زمان تراز کائنات ، زمین به مدت 3 روز در تاریکی کامل به سر خواهد برد.
دانشمندان پیش بینی تغییرات کائنات ،تاریکی مطلق در کل کره زمین به مدت 3 روز از تاریخ 23 دسامبر 2012 را نموده اند.


این پایان جهان نیست ، این هم ترازی جهان ، جایی که خورشید و زمین برای اولین بار هم تراز می شوند. زمین از وضعیت کنونی که بعدسوم است به بعد صفر تغییر نموده و سپس به بعد چهارم تغییر می نماید.در این گذار جهان با تغییر بزرگی روبرو می شود و ما یک جهان جدیدی را خواهیم دید.
پیش بینی شده است که این 3 روز تاریکی در روزهای 23، 24، 25 دسامبر 2012(سوم تا پنجم دی ماه 91) اتفاق می افتد، حفظ آرامش ، در آغوش کشیدن یکدیگر ، مناجات ، خواب به مدت 3 روز بهترین راه حل است .
و متاسفانه افرادی از ترس این موضوع خواهند مرد، آنهایی که بعد ازاین واقعه زنده می ماند با یک جهان نوین روبرو خواهند شد بهتر است در ماه دسامبر از مسافرت خودداری فرمایید....
از هم اکنون خوشحال باشید، واز هر لحظه عمر خود لذت ببرید و نگران نباشید.
منبع : ناسا

سه روز تاریکی مطلق برای زمین!!??

سه روز تاریکی مطلق برای زمین!!??

 

 حدود دو ماه به 21 دسامبر 2012 باقی مانده! ... تاریخی که مدت‌هاست جنجال‌های زیادی به همراه داشته است! ... از مدت‌ها پیش، برخی مدعی شده بودند که بر اساس پیشگویی‌های باستانی، دنیا در سال 2012 به پایان خواهد رسید! ... منبع اصلی این ادعاها هم،‌ تقویم قدیمی «مایاها» بود که در زمانی مقارن با 21 دسامبر 2012 معادل 30 آذرماه 1391 به پایان می‌رسد ... عده‌ای، ‌به پایان رسیدن این تقویم را به معنای به پایان رسیدن جهان تفسیر کردند!

(کوهنوشت)

 

. . . . . . . . . .

و سپس گفته شد که ناسا پیش بینی کرده است که در 23-25 دسامبر 2012(سوم تا پنجم دی 91) و در زمان تراز کائنات زمین به مدت 3 روز در تاریکی کامل به سر خواهد برد. دانشمندان آمریکایی پیش بینی تغییرات کائنات ، خاموشی در کل کره زمین به مدت 3 روز از تاریخ 23 دسامبر 2012 نموده اند.

این پایان جهان نیست ، این هم ترازی جهان ، جایی که خورشد و زمین برای اولین بار هم تراز می شوند. زمین از وضعیت کنونی که بعد سوم است به بعد صفر تغییر نموده و سپس به بعد چهارم تغییر می نماید. در این گذار جهان با تغییر بزرگی روبرو می شود و ما یک جهان جدیدی را خواهیم دید.

پیش بینی شده است که این 3 روز تاریکی در روزهای 23، 24، 25 دسامبر 2012(سوم تا پنجم دی ماه 91) اتفاق می افتد، حفظ آرامش ، در آغوش کشیدن یکدیگر ، مناجات ، خواب به مدت 3 روز بهترین راه حل است و انهایی که بعد از این واقعه زنده می ماند با یک جهان نوین روبرو خواهند شد و متاسفانه افرادی که از این موضوع ترس به دل راه دهند خواهند مرد .

 (همشهری آنلاین)

 

. . . . . . . . . . .

اما سازمان فضایی ناسا به تمامی این شایعات پاسخی علمی داده و این پیش‌بینی و شایعات را رد کرده است. دانشمندان این سازمان فضایی می‌گویند خبر منتشر شده از سوی ناسا را بعضی‌‌ها به درستی درک نکرده‌اند و به همین منظور سازمان فضایی ناسا توضیح کامل‌تری در این باره در سایت خود منتشر کرده است که در ذیل می‌خوانیم.
آنچه ناسا اعلام کرده این است که بزودی زمین شاهد برخورد ستاره دنباله‌دار دیگری به نام النین Elenin خواهد بود اما این ستاره غول‌پیکر تهدیدی برای زمین محسوب نمی‌شود و تاریکی آنچنانی در کره خاکی ما به وجود نخواهد آورد.
به گفته دانشمندان ناسا، النین آخرین ستاره دنباله‌داری است که از قسمت درونی منظومه شمسی ما می‌گذرد. این ستاره دنباله‌دار که با نام نجومی c/2010 x7 شناخته شده برای نخستین بار در 10 دسامبر 2010 میلادی توسط لئونید النین یک ناظر و ستاره‌شناس روسی در رصدخانه‌ای در نیومکزیکو کشف شد. که در آن زمان فاصله‌اش تا زمین حدود 401 میلیون مایل (647 میلیون کیلومتر) بود که از زمان کشف این ستاره دنباله‌دار تاکنون فاصله‌اش با زمین کوتاه‌تر شده است. نزدیک‌ترین زمان که النین به زمین نزدیک شده در 16 اکتبر 2011 بوده که در
22 میلیون مایلی یعنی 32 میلیون کیلومتری زمین قرار داشت. این سؤال مطرح شده که آیا ستاره دنباله‌دار النین به زمین نزدیک شده یا بین ماه و زمین قرار می‌گیرد؟ و پاسخ ناسا این بوده که این ستاره به زمین نزدیک‌تر نخواهد شد و فاصله‌اش تا 22 میلیون مایلی(فاصله‌ای که بیش از 90 برابر فاصله زمین تا ماه است) خواهد رسید.
یکی از دانشمندان ناسا به نام دان یئومانز نیز گفته است که نزدیکی النین به زمین هیچ تأثیری بر کره خاکی نخواهد داشت و تنها تأثیر آن می‌تواند بر زمین بسیار ضعیف باشد که از جمله آن جزر و مد درون اقیانوس‌‌ها خواهد بود. همچنین شایع شده که به‌خاطر عبور این ستاره دنباله‌دار، زمین برای مدت 3 روز در تاریکی فرو خواهد رفت. در این باره یکی از دانشمندان ناسا می‌گوید: همان‌طور که از زمین دیده می‌شود، این ستاره دنباله‌دار نمی‌تواند از مقابل خورشید عبور کند تا از تابش نور آن بر زمین جلوگیری کند.
دانشمند دیگر ناسا، دیوید موریسون نیز در این باره گفته است: حتی اگر این ستاره بتواند از مقابل خورشید عبور کند باید توجه داشت که این ستاره حدود 2 تا 3 مایل قطر(3تا5کیلومتر) پهنا دارد در حالی که خورشید حدود 85 هزار مایل(082/392/1 کیلومتر) پهنا دارد؛ بنابراین چطور چنین ستاره کوچکی می‌تواند خورشید را سیاه کند و تاریکی بر زمین سایه بیندازد و مانع نور خورشید شود.
ما مطمئن هستیم که ستاره دنباله‌دار النین از 22 میلیون مایلی زمین عبور خواهد کرد، اما هیچ تأثیری در تابش نور خورشید نخواهد گذاشت.
و این که آیا چشم انسان قادر خواهد بود این ستاره دنباله‌دار را در آسمان ببیند هنوز مشخص نیست. دیوید موریسون اضافه کرده که ما در حال حاضر نمی‌توانیم بگوییم که آیا این ستاره با چشم غیرمسلح قابل دیدن خواهد بود یا نه؟ برای دیدن چنین ستاره‌ای نیاز به دوربین و آسمانی بسیار تاریک است.
این ستاره قطعاً می‌تواند به ستاره‌شناسان فرصت مناسبی دهد تا آنها بتوانند مطالعاتی روی یک ستاره دنباله‌دار جوان در منظومه شمسی انجام دهند. پس از عبور آن ما برای هزاران سال این چنین ستاره‌ای را نخواهیم دید.

مشاهده بزرگتر- فرانسیس ردی

مشاهده بزرگترابرهای ضخیم گرد و غبار مسدود زمان در شب از دیدگاه ما در کهکشان راه شیری، ایجاد چیزی است که گاهی اوقات به نام شکاف تاریک است. این واقعیت است که - از نقطه نظر زمین - خورشید هم راستا با این ابرها، و یا از مرکز کهکشانی در نزدیکی نقطه انقلاب زمستانی بدون هیچ دلیل برای نگرانی است. اعتباری: A. فوجی
یکی از نظریه های عجیب و غریب در مورد 2012 است تا با توجه بسیار کمی به واقعیت ساخته شده است. این ایده بر آن است که تراز دلخواه کیهانی خورشید، زمین، مرکز کهکشان ما - یا شاید ابرهای ضخیم گرد و غبار کهکشان - در نقطه انقلاب زمستانی می تواند برای برخی از دلایل ناشناخته به تخریب منجر شود. صف بندی چنین می تواند رخ دهد، اما این یک اتفاق معمولی است و می تواند هیچ آسیبی می شود (و در واقع، حتی در نزدیک ترین تراز خود را در طول انقلاب 2012 نخواهد بود.)
جزئیات به شرح زیر است: دور از نور شهر تلقی می شده است، یک راه درخشان به نام کهکشان راه شیری دیده می شود arching در سراسر آسمان پرستاره. این راه، از نور میلیون ها ستاره ما را مشاهده می کنید جداگانه تشکیل شده است. با اواسط هواپیما از کهکشان ما، به همین دلیل است که کهکشان راه شیری نیز به نام کهکشان راه شیری همزمان.
ابرهای ضخیم گرد و غبار نیز کهکشان را پر کند. و در حالی که تلسکوپ های مادون قرمز می توانید آنها را به وضوح ببینید، چشم ما تشخیص این ابرهای تیره را فقط به عنوان تکه های نامنظم جایی که آنها کم و یا جلوگیری از تابش کم نور کهکشان راه شیری است. برجسته ترین خط تیره کشیده شده از ماکیان صورت فلکی قوس است و اغلب شکاف بزرگ، گاهی اوقات شکاف تاریک نامیده می شود.
یکی دیگر از ویژگی های قابل توجه از کهکشان ما نهفته است نهان در قوس: مرکز کهکشان است، حدود 28،000 سال نوری دور، که میزبان یک سیاه چاله با وزن حدود چهار میلیون برابر جرم خورشید است.
این ادعا در سال 2012 این دو قطعه در واقع نجومی با یک سوم - موقعیت خورشید در نزدیکی مرکز کهکشان در روز 21 دسامبر، در نقطه انقلاب زمستانی در نیمکره شمالی - برای تولید چیزی است که باعث می شود هیچ حس نجومی در همه.
زمین باعث می شود راه خود را به دور خورشید، خورشید به نظر می رسد که در برابر ستاره های زمینه، به همین دلیل است که صور فلکی قابل مشاهده است به آرامی با فصل ها تغییر حرکت می کند. در روز 21 دسامبر 2012، خورشید در حدود 6.6 درجه شمال از مرکز کهکشانی عبور - که در فاصله ای که به نظر می رسد به چشم را به حدود 13 برابر اندازه ظاهری ماه کامل است - و آن را در واقع نزدیکتر از چند روز قبل است. ادعاهای مختلف در مورد اینکه چرا این نشانه به ما بد وجود دارد، اما آنها را به تصادف از انقلاب با خورشید وارد شکاف تاریک به نحوی با portending فاجعه یا تصور اشتباه جوش که خورشید و زمین تبدیل شدن به تراز وسط قرار دارد با سیاه چاله در مرکز کهکشان اجازه می دهد تا به نوعی از کشش گرانشی عظیم بر روی زمین.
اعتصاب برای اولین بار در مقابل این نظریه، این است که انقلاب خود را به هر گونه حرکات ستاره ها یا هر چیزی در جهان خارج از زمین بستگی ندارد. این فقط اتفاق می افتد به روزی که زمین قطب شمال است که در فاصله دورتری از خورشید نوک.
دوم، زمین است، چرا که اثرات گرانشی کاهش نمایی دورتر می شود به درون طیف وسیعی از اثرات گرانشی قوی از سیاه چاله در مرکز کهکشان نیست. زمین 93 میلیون مایل از خورشید و 165 مایل کوادریلیون از سیاه چاله کهکشان راه شیری است. خورشید و ماه (یک توده کوچک، اما بسیار نزدیک تر است) تا حد زیادی از نیروهای گرانشی غالب بر روی زمین است. در طول این دوره از سال، فاصله ما از کهکشان راه شیری سیاه چاله در حدود یک قسمت در 900 میلیون - تقریبا به اندازه کافی برای ایجاد یک تغییر واقعی در کشش گرانش است. علاوه بر این، ما در واقع نزدیکترین به مرکز کهکشانی در تابستان، در نقطه انقلاب زمستانی است.
سوم، خورشید به نظر می رسد برای ورود به بخشی از آسمان شکاف تاریک اشغال شده توسط هر سال در همان زمان، و ورود آن وجود دارد در دسامبر 2012 دقیقا حاکی از هیچ چیز است.
لذت بردن از انقلاب، با تمام معنی، و شکاف تاریک، صف بندی، شعله های خورشیدی، reversals میدان مغناطیسی، تاثیرات بالقوه یا ادعایی مایا پایان جهان پیش بینی در راه است. به شما اجازه می دهد تا

  
فرانسیس ردیمرکز پرواز فضایی گودارد ناسا، گرین بلت، MD

View larger-NASA's Goddard Space Flight Center, Greenbelt, MD

View largerThick dust clouds block our night-time view of the Milky Way, creating what is sometimes called the Dark Rift. The fact that -- from the viewpoint of Earth -- the sun aligns with these clouds, or the galactic center, near the winter solstice is no cause for concern. Credit: A. Fujii
One of the most bizarre theories about 2012 has built up with very little attention to facts. This idea holds that a cosmic alignment of the sun, Earth, the center of our galaxy -- or perhaps the galaxy's thick dust clouds -- on the winter solstice could for some unknown reason lead to destruction. Such alignments can occur but these are a regular occurrence and can cause no harm (and, indeed, will not even be at its closest alignment during the 2012 solstice.)

The details are as follows: Viewed far from city lights, a glowing path called the Milky Way can be seen arching across the starry sky. This path is formed from the light of millions of stars we cannot see individually. It coincides with the mid plane of our galaxy, which is why our galaxy is also named the Milky Way.

Thick dust clouds also populate the galaxy. And while infrared telescopes can see them clearly, our eyes detect these dark clouds only as irregular patches where they dim or block the Milky Way's faint glow. The most prominent dark lane stretches from the constellations Cygnus to Sagittarius and is often called the Great Rift, sometimes the Dark Rift.

Another impressive feature of our galaxy lies unseen in Sagittarius: the galactic center, about 28,000 light-years away, which hosts a black hole weighing some four million times the sun's mass.

The claim for 2012 links these two pieces of astronomical fact with a third -- the position of the sun near the galactic center on Dec. 21, the winter solstice for the Northern Hemisphere -- to produce something that makes no astronomical sense at all.

As Earth makes its way around the sun, the sun appears to move against the background stars, which is why the visible constellations slowly change with the seasons. On Dec. 21, 2012, the sun will pass about 6.6 degrees north of the galactic center -- that's a distance that looks to the eye to be about 13 times the full moon's apparent size -- and it's actually closer a couple of days earlier. There are different claims about why this bodes us ill, but they boil down to the coincidence of the solstice with the sun entering the Dark Rift somehow portending disaster or the mistaken notion that the sun and Earth becoming aligned with the black hole in the galactic center allows some kind of massive gravitational pull on Earth.

The first strike against this theory is that the solstice itself does not correlate to any movements of the stars or anything in the universe beyond Earth. It just happens to be the day that Earth's North Pole is tipped farthest from the sun.

Second, Earth is not within range of strong gravitational effects from the black hole at the center of the galaxy since gravitational effects decrease exponentially the farther away one gets. Earth is 93 million miles from the sun and 165 quadrillion miles from the Milky Way's black hole. The sun and the moon (a smaller mass, but much closer) are by far the most dominant gravitational forces on Earth. Throughout the course of the year, our distance from the Milky Way's black hole changes by about one part in 900 million – not nearly enough to cause a real change in gravity's pull. Moreover, we're actually nearest to the galactic center in the summer, not at the winter solstice.

Third, the sun appears to enter the part of the sky occupied by the Dark Rift every year at the same time, and its arrival there in Dec. 2012 portends precisely nothing.

Enjoy the solstice, by all means, and don't let the Dark Rift, alignments, solar flares, magnetic field reversals, potential impacts or alleged Maya end-of-the-world predictions get in the way.

 
 

Francis Reddy
NASA's Goddard Space Flight Center, Greenbelt, MD

مقاله‌های ویکی‌پدیا را به صورت آفلاین و بدون اتصال به اینترنت بخ

پرش به: ناوبری، جستجو
نمونه های متفاوت از پدیده های فیزیکی

فیزیک (به زبان یونانی φύσις، طبیعت و φυσικῆ، دانش طبیعت) علم مطالعهٔ خواص طبیعت است.این علم را عموما علم ماده(Matter)و حرکت و رفتار آن در فضا و زمان با در نظر گرفتن مفاهیمی همچون انرژی، اندازه حرکت، نیرو و بسیاری از عوامل دیگر می دانند که این ماده(Matter)می تواند از ذرات زیر اتمی گرفته تا کهکشان ها و اجرام بسیار بزرگ آسمانی باشد. این علم از مفاهیمی مانند انرژی، نیرو، جرم ، بار الکتریکی،جریان الکتریکی،میدان الکتریکی ،الکترومغناطیس، فضا، زمان، اتم، نورشناسی استفاده می‌کند. اگر بطور وسیع تر سخن بگوییم، هدف اصلی علم فیزیک بررسی و تحلیل طبیعت است و همواره این علم در پی آن است که رفتار طبیعت را در شرایط گوناگون درک و پیش بینی کند.


فیزیک یکی از قدیمی ترین رشته‌های دانشگاهی است و شاید قدیمی ترین مبحث آن را بتوان نجوم و اخترشناسی نامید. مدارکی وجود دارد که نشان می دهد هزاران سال پیش از میلاد مسیح، اقوامی همچون سامری ها و همچنین اقوامی در مصر باستان و اطراف ایندوس، تحقیقات و درک اندکی از حرکت خورشید ، ماه و ستارگان داشته اند. [۱]

ساعت آفتابی- استوایی یونانی، در Alexandria on the Oxus، آی خانم امروزی در شمال افغانستان، قرن دوم تا سوم قبل از میلاد مسیح


محتویات

 [نهفتن

تاریخچه [ویرایش]

از دوران باستان، انسان‌ها سعی می‌کردند که رفتار طبیعت را درک و پیش بینی کنند. در ابتدا این گونه پرسش ها در مورد طبیعت و رفتار آن، در قلمرو فلسفه دسته بندی می شد. به همین دلیل است که در نوشته های فیلسوفان باستان همچون ارسطو ،افلاطون و بطلمیوس و ... نوشته های بسیاری در مورد رفتارهای طبیعت، مخصوصا حرکت ستارگان و خورشید می بینیم. در بعضی از این نوشته ها، مواردی وجود داشت که بررسی پدیده های آسمانی را با افسانه ها و اعتقادات مردمان آن دوره از تاریخ، آمیخته می کرد و علی رغم پیش بینی های درست، نمی توانست باعث متقاعد شدن آیندگان شود.البته در این دوران فیلسوفانی همچون تالس هم بودند که تمامی تلاش خود را برای دور ماندن از دلایل ماورالطبیعه می کردند. به خاطر همین تلاش ها در بسیاری از منابع تاریخی به تالس لقب نخستین چهرهٔ علم را داده اند. یکی کارهای مهم وی در حوزه ستاره شناسی، پیش بینی خورشیدگرفتگی در سال 585 قبل از میلاد مسیح است.

آیزاک نیوتن (1643–1727)
نسخه ای از کتاب پرینسیپیا با دست خط آیزاک نیوتن

از همین دوره بود که شاخه ای از فلسفه جدا شد که نام آن را فلسفه طبیعی نهادند و سالیان طولانی ادامه یافت. تا حدودا در قرن هفدهم میلادی که دوباره با حضور چهره های بزرگ و برجسته ای همچون آیزاک نیوتن و گوتفرید لایبنیتس می رفت که دوباره تحولی عظیم در علم و نحوه نگرش به آن مخصوصا در ریاضیات و فیزیک ایجاد شود. با چاپ شدن کتاب نیوتن در سال 1687 با نام
THE PRINCIPIA- Mathematical Principles of Natural Philosophy (همانطور که پیداست همچنان از عبارت فلسفه طبیعی در عنوان آن استفاده شده) تقریبا این نوع نگرش به فیزیک و ریاضیات به پایان راه خود رسید و نیوتن و همکاران وی در قرن هفدهم میلادی، نحوه نگرشی نو به طبیعت را بنیان گذاری کردند که امروزه به
فیزیک کلاسیک معروف است.البته ذکر این نکته الزامی است که این جنبش، قبل از قرن هفدهم، با تلاش دانشمندانی چون گالیلئو گالیله، نیکلاس کوپرنیک و یوهان کپلر آغاز شده بود و در زمان نیوتن به اوج خود رسید.
پس از قرن هفدهم، فیزیک و ریاضیات با سرعت قابل توجهی توسعه یافتند و دانشمندان زیادی در شاخه های مختلف این دو علم، توانستند پاسخ بسیاری از پرسش های خود را بیابند. این روند تا قرن نوزدهم ادامه داشت. جامعه فیزیکدانان در قرن نوزدهم، عموما گمان می کردند که با کشفیات
جیمز کلرک ماکسول در حوزه الکترومغناطیس و معادله بندی چگونگی ایجاد شدن میدان‌ الکتریکی و مغناطیسی، توسط بارها و جریان های الکتریکی، فیزیک به نقطه تکامل خود رسیده و دیگر هیچ پدیده طبیعی وجود ندارد که نتوانند آن را توجیه و پیش بینی کنند. اما در اواخر قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم بود که پدیده هایی توسط برخی از فیزیک دانان مشاهده شد که با علم فیزیک آن زمان قابل توضیح نبود و یا اگر توضیحی ارائه می شد، در آن تناقض هایی وجود داشت. در این زمان بود که فیزیک دانان تقریبا به دو دسته تقسیم شدند.دسته ای سردمدار پایه گذاری فیزیکی جدید که در آن اشکالات و کاستی های فیزیک کلاسیک جبران شده باشد، بودند و دسته ای سر سختانه در مقابل هر گونه تغییر مقاومت می کردند و می کوشیدند که پدیده های جدید را با همان فیزیک کلاسیک ( یا نیوتنی ) توضیح دهند. سر انجام ماکس پلانک بر پایه تلاش های دانشمندان قبل خود همچون رابرت هوک، کریستیان هویگنس ، توماس یانگ و لئونارد اویلر توانست نظریه مکانیک کوانتومی را ارائه دهد و همین طور آلبرت اینشتین توانست نظریه نسبیت را ارائه و با موفقیت از آن دفاع کند. در همین سال ها بود که فیزیک دانان پذیرفتند، با وجود اینکه فیزیک کلاسیک در حوزه مورد بحث خود ( که عموما پدیده هایی آزمایش پذیر بودند )خالی از هرگونه خطا است، امــــا نیاز به ایجاد شاخه ای جدید در علم فیزیک با نام فیزیک نوین است. پس از آلبرت اینشتین، تئوری مکانیک کوانتومی و همچنین فیزیک اتمی با تلاش دانشمندان بزرگی چون ورنر کارل هایزنبرگ، اروین شرودینگر، ولفگانگ پائولی و پل دیراک هر روز کامل تر شد و این تکامل روز افزون علم فیزیک، تا به امروز در ده ها گرایش و شاخه ادامه دارد.

پرتره رسمی اینشتین در سال 1921، بعد از دریافت جایزه نوبل فیزیک
ورنر هایزنبرگ، برنده جایره نوبل فیزیک در سال 1932، از تاثیر گذارترین افراد در توسعه فیزیک اتمی

[۲]


















نظریه‌های اصلی [ویرایش]

در علم فیزیک، ما با سامانه های بسیار متفاوتی سرو کار داریم، اما نظریه های اصلی که در هسته علم فیزیک قرار دارند، توسط همه فیزیک دانان مورد استفاده قرار می گیرند. در فیزیک کلاسیک، ما با نظریه هایی سروکار داریم که حرکت اشیا که ابعاد و سرعت هایی که قابل تصور و عموما آزمایش پذیرند را، پیش بینی و تحلیل می کنند. زمانی که صحبت از ابعاد قابل تصور برای عموم مردم می شود، منظور از ابعادی فرا اتمی و فرا ملکولی شروع می شود و تا ابعاد سیارات را در بر می گیردو سرعت قابل تصور، عموما سرعتی کمتر از سرعت نور است. اما هنگامی که سیستم های مورد بررسی ما، ابعادی فراتر از حد تصور ما به خود می گیرند، مثل منظومه ها، کهکشان ها و دیگر سیستم های عظیم ستاره ای و آسمانی و یا ابعادی بسیار کوچک، مثل ابعادی زیر اتمی و حتی کوچکتر، فیزیک و مکانیک کلاسیک از خود ضعف نشان می دهد و دیگر قدرت پیش بینی و درک صحیح واقعیات را ندارد. به همین دلیل تئوری هایی که اینگونه سیستم ها را تحلیل می کنند، در حوزه فیزیک جدید صورت بندی می شود.
البته کاملا بدیهی است، این تعاریفی که در اینجا ارائه می شود کاملا شکلی عمومی دارند و در علم فیزیک، مرز واضحی میان فیزیک کلاسیک و فیزیک جدید به هیج وجه وجود ندارد. به صورتی که برخی از فیزیک دانان، فیزیک جدید را شکل تکامل یافته و تصحیح شده فیزیک کلاسیک می دانند، اما برخی از فیزیک دانان که مهمترین آنها
ورنر کارل هایزنبرگ بوده است،همان طور که در کتاب خود جــــز و کـــل می گوید، فیزیک کلاسیک یک معقوله کاملا جدا، فرمول بندی شده، بدون ایراد و کامل است امــا در حوزه سیستم های مورد بررسی خودش و نمی توان فیزیک جدید را شکل تکامل یافته فیزیک کلاسیک دانست.


هدف اصلی علم فیزیک توصیف تمام پدیده‌های طبیعی قابل مشاهده و غیر قابل مشاهده برای بشر، توسط مدل‌های ریاضی (به اصطلاح کمی کردن طبیعت)است. تا قبل از قرن بیستم، با دسته بندی پدیده‌های قابل مشاهده تا آن روز، فرض بر این بود که طبیعت از ذرات مادی تشکیل شده‌است و تمام پدیده‌ها به واسطهٔ دو نوع برهمکنش بین ذرات (برهمکنش‌های گرانشی و الکترومغناطیسی) رخ می‌دهند. برای توصیف این پدیده‌ها نظریه‌های زیر به تدریج شکل گرفته و تکامل یافتند:

به مجموع این نظریه‌ها فیزیک کلاسیک گفته می‌شود.


در ابتدای قرن بیستم پدیده‌هایی مشاهده شدند که توسط این نظریه‌ها قابل توصیف نبودند. بعد از پیشرفتهای بسیار بنیادین در ربع اول قرن بیستم، نظریه‌های فیزیکی با نظریه‌های کاملتری که این پدیده‌ها را نیز توصیف می‌کردند جایگزین گشتند. مهم‌ترین تغییر، تشکیل دو دینامیک متفاوت برای اجسام کوچک و اجسام بزرگ است. چون دینامیک اجسام بزرگ از لحاظ ساختاری و مفاهیم به دینامیک قبلی نزدیکی زیادی دارد( بر خلاف دینامیک اجسام ریز که ساختاری کاملاً متفاوت دارد) نظریه‌ها به دو دسته دینامیک کلاسیک اصلاح شده(با شالوده مکانیک نیوتنی) و کوانتمی تقسیم شدند.
نظریه‌های دیگری در
فیزیک مدرن به تدریج شکل گرفتن که عبارت اند از:

  • نسبیت عام (برهمکنش گرانشی و دینامیک اجسام بزرگ)
  • مکانیک کوانتمی (دینامیک اجسام ریز)
  • مکانیک آماری (حرکت آماری ذرات بر پایه دینامیک کوانتمی)